در نقد و بحث راجع به معماری بناهای جدیدِ کلانشهری
ایران مال، هیولای غرب تهران
در این سناریوی مبتنی بر سود، در خوشبینانهترین حالت، معماری تنها به وسیلهای ارتباطی برای تبلیغات برندها تبدیل میشود و به عنوان میانجیِ تبلیغاتی مورد استفاده قرار میگیرد؛ پس مجبور است بزرگتر و پر زرقوبرقتر باشد تا بیشتر به چشم بیاید.
پروژهی "ایرانمال" نماد نوعی از جریان تفکر در کشور معرفی میشود که از سوی بخشی از نهادها و انحصارات وابسته در حال تقویتشدن است. عدم پاسخگویی این جریان، در شکل حمایت یا سکوت از جانب سلبریتیهای سیاسی و فرهنگی، گویای این واقعیت است که سودای رقابت منطقهای و الگوبرداری از شکل سرمایهداری متاخر، هدف غایی این پروژهی عظیم شهری است.
گفته می شود، از دویست و ده هزار متر مربع (در حدود مساحت پارک شهر) تخلف در ساخت "ایرانمال"، بیش از ۴۶هزار مترمربع آن به صورت فضاهای فرهنگی، سههزار و هفتصد مترمربع مربوط به تخلف ساختوساز در هتل پنج ستارهی لوکس "ایرانمال" و بیش از ۱۴هزار مترمربع آن مربوط به توسعهی بیش از حد فضاهای ورزشی بوده، که مازاد مجوزیست که کارفرما (بانک آینده) در اختیار داشته و در نتیجهی آن، این ساختوساز را بهصورت غیرقانونی انجام دادهاست. "ایرانمال"، بیش از ۶۷ هزار مترمربع فضای پارکینگ بدون مجوز شهرداری منطقهی۲۲ تهران ساخته شدهاست. با اینهمه این پروژه موظف به تامین ۲۳۲۳۷ پارکینگ بوده که تنها ۳۹۰۰تای آن که تاکنون تامین شدهاست.
چه چیزی ورای این میزان تخلف، ساختهشدن این مراکز تفریحی را ممکن یا حتی تسریع میکند؟
این نوع مراکز تفریحی-تجاری در دههی 1950 در آمریکای شمالی شکل گرفتند و از همان زمان به سرعت به سراسر جهان صادر شدند. رواج آنها در سایر کشورها ابتدا از اروپا شروع شد و اخیراً در آسیا ، آفریقا و سواحل خلیج فارس نیز گسترش یافتهاند.
امروزه در شهرها و حومههای آنها، مراکز خرید و تفریح یک موجودیت مرسوم در معماریاند: عظیمالجثه، مقهورکننده، خارج از مقیاس انسانی، سرگرمکننده، نمایشی، مبتذل، بیهویت و بیش از حد ویترینی.
این انداموارهی جدید و بحث برانگیز در منظر شهری، ایستادن روی مرز میان فضای خصوصی و عمومی تعریف را میکند؛ عجیب نیست که معماران، طراحان و منتقدان خودش را نیز بین مزایای بودن میان این دو فضا تقسیم کردهاست.
پروژهی "ایرانمال" در مقایسه با پروژههای مشابه، برندهی رقابت عظمت و بازندهی قاطع عدم رعایت استانداردهای مرسوم است. برای مثال میتوان به کمبود پارکینگ، بیتوجهی به حملونقل عمومی، اضافه بنا و اختصاص بیش از حد به فضاهای تجاری (ده درصد بیشتر از استاندارد) اشاره کرد.
معماری صرفاً موجودیتی فیزیکی نیست. بلکه تفکر ذهنی بسیار پیچیدهای دارد. پروژهها فرمهای فکریاند که جهان را تفسیر میکنند، نمادی از جهان یا خوانشی از آناند. معماری غالباً نتیجهی یک تفکر تولیدی (تفکر ساختن) است که توسط بافت یا دنیای پیرامونی آن مقید میشود. اما اگر خود این نوع تفکر دربارهی معماری محل سوال باشد، چه اتفاقی می افتد؟ یا اگر منطق آن موجب تغییر فاحش در بافت یا کارکرد شهری شود، چه نتایجی خواهد داشت؟
معماری تجاری-مصرفی بسیار متنوع است، اما همواره سعی کردهاست تا به بازدیدکنندگان دلیلی را تحمیل کند تا برای گذراندن زمانِ بیشتر برای مرور و خرید قانع شوند؛ از بازارهای نیمهمسقف روزانه گرفته تا گذرگاههای طاقدار به گونهای طراحی شدهاند که تجربهی خرید کالا را به یک لذت تبدیل کنند.
با اینهمه، در طول عمر طولانیِ این مراکز تجاری و بازارهای مدرن، طراحان معمار این مراکز هم دربارهی نقش آنها در جامعه دچار اختلاف نظرند. آیا آنها نوع جدیدی از فضای عمومیاند؟ یا آیا این ساختارهای منوط به سود فزاینده، خلاقیت طراحان را معیوب کردهاست؟ آیا این هیولاهای عظیم به ماهیت فضا و حتی به خود معماری آسیب میرسانند؟
در این سناریوی مبتنی بر سود، در خوشبینانهترین حالت، معماری تنها به وسیلهای ارتباطی برای تبلیغات برندها تبدیل میشود و به عنوان میانجیِ تبلیغاتی مورد استفاده قرار میگیرد؛ پس مجبور است بزرگتر و پر زرقوبرقتر باشد تا بیشتر به چشم بیاید.
این آغاز تبدیل شدنِ معماری به یک کالای مصرفی و باب روز است. درست در همان مسیری که شرکت های چند ملیتی دریافتهاند که «برند» کافی نیست و برای نمایش و در معرض دید قراردادن محصولات تازه، اکنون این فروشگاههای عظیماند که همچون موزهی محصولات به مقصد گردشگرانِ برندها بدل شدهاند.
" ایرانمال" نیز در زمین همین نوع از معماری بازی میکند. ساختمانهای عظیم از نوع "ایرانمال" ممکن است در نگاه اول جذاب و اینستاگرامپسند به نظر برسند، اما آنها نهایتا در خدمت یک استراتژی بازاریابی زیرکانهاند تا برای فروش محصولات و بهطورعمومی برای «مصرف» استفاده شوند و به این ترتیب، هرچهقدر هم که برای مفهومسازی تلاش کنند، باز هم اصالت معمارانهی خود را از دست میدهند؛ زیرا قدرت و تاثیرگذاری ماهیت مصرفگرایی بر معماری بیشتر از مفاهیم معمارانهی آنهاست. با این حال، بسیاری از ما در مقام مصرفکنندگان هرگز به این امر آگاه نیستیم و غیرآگاهانه، عناصر تبلیغاتچیِ این نمادهای معمارانهی شکلگرفته توسط مصرفگرایی میشویم.
از نگاه من این نوع دنیای ساختگی ایدهآلگرای خارج از مقیاس، حتی به خود معماری و روند طراحی هم تحمیل شده است و طراح، تمام آمال و آرزوهایش را در محدودهی شکوه یک مرکزخرید در سیطرهی متریال گرانقیمت جستجو میکند.
جهان آرمانی که "ایرانمال" معرفی میکند، تلاش دارد در مقام یک فضای همهپسند به مصرف کنندگان قالب شود و چنین وانمود کند که با داشتن تنوع در مراکز تفریحی، هر نوع سلیقهای را پوشش میدهد: سالن اسکی روی یخ، سینماهای دارای جایگاه VIP، نسخههای مینیاتوری معماری باسمهای با ارجاعات گلدرشت به فرهنگ سنتی و حتی پارکهایی با موضوعات و نمادهای بیربط، سلیقههای گوناگونی را میتواند راضی کند. «ایده ی مکان های متمایز در دریایی از بی مکانی پراکنده می شوند و هر مقصد می تواند در هر کجا باشد»(سورکین ۱۹۹۲ )
اینگونه طرحهای توهمگرایانه، بازدیدکننده را به جهان افراطی و لوکسی میکشند، تا با تلاش اصلی سرمایه گذاران آنها، یک معماری نمادین فراملی و یک پروژهی هژمونیک را برای طبقهی سرمایهدار مفهومسازی کنند.
من معتقدم در دورهی جهانیسازی این معماری نمادین سعی میکند، کم و بیش تمام فضای عمومی را به فضای مصرفکننده تبدیل کند؛ این موضوع تنها به مورد آشکار مراکز خرید محدود نمیشود؛ بلکه بهطورکلی در غالب فضاهای فرهنگی بهویژه موزهها و مجموعههای ورزشی-تفریحی ملموس است.
این مناظر شهری به شدت کنترل شده به جامعه مصرفی مشروعیت می بخشد و حالت طبیعی و عادی را عرضه میکنند. مستند است، که این نوع تظاهر به معماری از لحاظ تاریخی با سیستمهای سرکوبگر و فاسد سیاسی و اقتصادی همگام بوده و برای ایجاد تغییر شکل سبک زندگی و جهانیسازی فراسرمایه داری لازم است. پروژه ای که با توسعهی برابر اجتماعی و انسداد اقتصادی موجود همخوانی ندارد، آینده نگر نیست و توجیه اقتصادی ندارد. ولی به شدت مورد تبلیغ است تا واقعیت موجود را پوشش دهد و اذهان را گمراه کند؛ به این شیوه که بهظاهر دارد فضای عمومی دموکراتیک ایجاد میکند ولی بهواقع در حال تقویت و تولید فرهنگ طبقاتی و ایدئولوژی مصرفگرایی است. ظاهرا شما میتوانید آزادانه وارد و بدون شرکت در فعالیتهای این مراکز خارج شوید؛ زیرا این مراکز «برای عموم باز است» اما آیا جز این است که این مراکز برای متقاعدکردن شما در هزینهکردن بی وقفه شکل گرفتهاند؟
هنگامی که معماری به طور انحصاری به انباشت سرمایه خدمت میکند، هیچ محتوایی فراتر از مصرفگرایی را منتقل نمیکند، تغییراتی مطابق دستورالعملها و قوانین آن اتفاق نمیافتد و فراقانونی عمل میشود، آنگاه نتیجهی آن انواع و اقسام ساختمانهای بیفرم و بدقواره است.
در محیط ایران مال شکل جدیدی از انواع و اقسام تفکیک ثروت و جامعه اتفاق می افتد / گذرهای پیاده / تفرجگاهای خرید چه به صورت نمادین و چه فیزیکی با دوربین های مدار بسته و پرسنل نظارتی امنیت را تقلید می کنند. گزینشی از سبک های معماری در کالبدی ساختگی به بت واره های کالایی تبدیل شده اند تا مردم به آنجا بیایند ! ببینند و دیده شوند. انواع جدیدی از فضا ها ا به نفع نوستالژی انعکاسی است، از تمایلات صنعت سرگرمی! تجربه ی نمایش مصرف و زوال هویت معماری. به نظر میرسد همانطور که جامعه بخش بزرگی از اعتقاد و باور خود را به مصرف اختصاص داده / معماری هم تجسمی ار ایدولو›ی مصرف شده است.
زمانی که مقیاس یک پروژه در خدمت تحولات ارزی یا ارزش افزوده اعتبارات بانکی قرار میگیرد، بدیهیست که معضلاتی را ایجاد میکند که از پیش معلوم نیست. نتیجهی این آزمایش عظیم، هیولای بیهویت و بدقوارهای است که اعتبار و دانش سازندهی خود را نابود میکند. خالق این آثار نمیداند در آینده با آن چه کند؟ آن را کجای کارنامهاش قرار دهد؟ چه موقع از آن استفاده کند؟ چطور آنرا برنامهریزی کند؟ و اینگونه است که او در موقعیت فرانکنشتاین قرار میگیرد.
*
اقتصاد هنرآنلاین: بعد از نقد و انتقادات فراوان به ایران مال، در پیِ گزارش یک روزنامه نگار به نام خانم"فرزانه قبادی"، روابط عمومی ایران مال جوابیه ای به ایشان ارسال و توسط ایشان در تویتر منتظر شد که برای روشن شدنِ شبهاتِ مطرح شده، اینجا بازنشر می شود. منبع: حساب کاربری خانم قبادی:
متاسفانه مد روشنفکری چپ باعث شده کسی مثل صالح تسبیحی که من خودم شیفته تعاریف هنریش از بیروت و هند گرفته تا پاریس و رم بودم اینطور یک بنا رو نقد یا نقد یک بنا رو نشر بده.
از جناب خرسند و صالح تسبیحی چند سوال داشتم
یعنی شما حتی یک نکته مثبت از یک میلیون و هفتصد هزار متر مربع ایرانمال ندیدید؟
آیا میدونستید 400 دانشجوی هنر با هزینه بانک رو آوردن تا طراحی تالار آینه و شیوه آینه کاری سنتی رو از استادانی یاد بگیرن که ممکن بود هنرشون با خودشون برای همیشه دفن بشه ونتیجه اش شد تالار آینه و این هنر به 400 نفر منتقل شد؟
آیا میدونستید چند صد دانشجوی هنر از سراسر ایران دور هم جمع شدند تا بازارچه سنتی رو طراحی و با دست خودشون نقاشی کنن؟
میدونستید بعد از ایران مال چقدر توان مدیریت ساخت سازه ایران، توی جهان ارتقاء پیدا کرد؟
از رکوردهای گینسی که ایرانمال به نام ایران ثبت کرد خبر دارید؟
میدونستید طراح نمایشگاه خودرو (سازه تخم مرغی) یه دختر خانم بیست و چند ساله از شرکت دیباست؟
میدونستید قبل از ایرانمال زمین استاندارد هاکی نداشتیم و تیم ملی هاکی روی یخ ما حتی تمریناتش رو توی دوبی برگزار میکرد؟ یعنی آقای خورسند میدونستند که ما تا قبل از ایرانمال زمین استاندارد بین المللی تنیس نداشتیم.(با استانداردهای جهانی)
قبل از نوشتن مقاله در مورد مسیر سلامتی ایرانمال تحقیق کردید؟ فلسفه ایوان اشراق و ارتباطش با شیخ اشراق رو مطالعه فرمودید ؟ نمیخوام در مورد آبنمای موزیکال و این که فقط مشابهش در جهان رو دوبی مال داره یا سیستم اطفاء حریقش و آتش نشانی اش که تا امروز جلوی چند فاجعه توی منطقه رو گرفته صحبت کنم.
همین کتابخانه رو اگر درش رو میبستن و پول میگرفتند یا محدودیت تحصیلات براش قائل میشدن بدترین حملات رو خود شما روشنفکرها میکردید اما الان که همه چیز رایگان و ورود برای عموم آزاد هستش هر روز چند ده اکانت بهش حمله میکنن که چرا مردم توی اون عکاسی میکنن.
میگید چرا قبل از فرهنگ سازی برای کتاب خواندن همچین کتابخونه ای ساختن؟
سوال من اینه آیا فرهنگ سازی برای کتاب خواندن وظیفه یک بانک خصوصیه؟ شما کمی زمان بدید؛ ملت میان عکس میگیرن و میرن. بعد این کتابخونه میمونه برای اهلش هرچند که قراره به زودی گیت های ورودی ویژه اعضا نصب بشه
در جایی از مطلب فرمودید میزان استفاده تجاری از مال بیش از حد مجازه. یا علم و تخصصی در این زمینه ندارید یا با قصد و غرض قبلی مغلطه میکنید. بعد از اتمام پروژه کمتر از 30 درصد اون تجاریه و مابقی امکانات، حتی پارکینگ رایگانه و این برای خودش در دنیا نسبت به مولفه های مال سازی یک رکورد به حساب میاد.
راستی میدونستید اگر تولید کننده داخلی باشید و بخواید توی ایرانمال مغازه اجاره کنید به هیچ عنوان اجاره ثابت پرداخت نمیکنید و فقط درصدی از فروش (بین 4 تا 15 درصد) رو با بانک شریک میشید و هیچ اجاره ثابتی در کار نیست. علاوه بر اون قرارداد شما بلند مدته و هزینه ساخت دکور رو هم بانک پرداخت میکنه
آیا میدونستید همین الان نزدیک به 30 هزار نفر به صورت مستقیم و غیر مستقیم توی ایرانمال کار میکنن در حالی که فقط 20 درصدش راه اندازی شده و وقتی 100% راه اندازی بشه 100 هزار شغل مستقیم و غیر مستقیم ایجاد میکنه؟
میدونید از ابتدا چند میلیون روز شغل ایجاد کرده ؟
شما همیشه از عدم توسعه شکایت میکنید اما وقتی از ایران مال اسم میبریم به جرم ظهور در عصر حاضر با امثال میلاد گودرزی و وحید اشتری و نادر فتوره چی همصدا میشید، اونو مصداق عدم توسعه میدونید در حالی که همسایگان عربمون حتی اروپایی ها اینطور فکر نمیکنن.(رجوع کنید به مصاحبه های خارجی در مورد ایرانمال) و شاکی هستید که اصلا چرا ساخته شده؟؟؟
آقای خورسندی من به شما قول میدم اگر در دوره صفویه هم شما بودید به چهل ستون همین نقد رو وارد میکردید که به ایرانمال کردید (در مثل مناقشه نیست) چون قطعا اون دوران هم به اقتضای شرایط میلاد گودرزی ها و صالح تسبیحی ها و وحید اشتری ها و نادر فتوره چی ها در بعضی چیزها ناچاراً ! بایستی هم نظر میشدن. فقط اون دوران توئیتر نبود که جایی ثبت بشه
در آخر
سال ها میگذره و من و شما میمیریم ولی شاید 200 یا 300 سال دیگه یه صالح تسبیحی جدیدی از سرزمین های دور بیاد و همین ایرانمالی که شما نماد انحطاط دونستید رو یکی از میراث ایرانیان به حساب بیاره و به ایرانی ها به خاطر داشتن همچین سازه با شکوهی افتخار کنه.
به امید روزی که مرغ همسایه مرغ باشه
یا حق
از ابراز نظر تون ممنونیم. همانطور که در" درباره ما" آمده است، اقتصاد هنر آنلاین محلِ بازتابِ افکار گوناگون است و آنچه منتشر می شود لزوما مورد تایید کامل (و تکذیب) دبیر و تحریریهی این رسانه نیست. مسئولیت نوشته با نویسنده است. با تشکر
چه هوشمندانه سعی کردید مخاطب عامی رو جذب کنید به این آمار و ارقام.
کتابخانه مغشوش و ویترینی ایرانمال و کل مجموعه ش دقیقا با همین کامنت همسو و یکسانه، همیناندازه سطحی و مبتذل.